"روز های دانشگاه بهترین دوران عمرم بود!" اولین آشنایی من با دانشگاه از دریچه ی این جمله ی مادرم بود.نمی دانم وقتی این جمله را شنیدم در دبستان بودم یا راهنمایی ولی خوب به یاد دارم که هر کجا بودم هیچ شناخت یا تصوری نسبت به دانشگاه نداشتم و همین عبارت برای من به زیربنایی تبدیل شد تا سیمان تخیل و انتظاراتم را در آن بریزم؛آن جمله برایم آغازگر پیدایش بتی از دانشگاه بود که هر روز هرچه بیشتر با چیز های جدیدی که درباره اش می خواندم یا می شنیدم جلا می خورد.دانشگاه در ذهنم به یک مدینه ی فاضله بدل گردیده بود،آرمان شهری که هرگاه از مدرسه دل زده می شدم مایه ی تسلی بود.اما اگر زندگی قرار بود مطابق تصورات ما پیش برود که دیگر زندگی نبود،مگر نه؟!دانشگاه هم از این قاعده مستثنی نبود،دانشگاه بهترین و زیباترین چیز بود تا آنکه تجربه اش کردم.

ادامه مطلب

مدرسه یا دانشگاه؟

یک داستان عاشقانه

دانشگاه ,ی ,جمله ,مدرسه ,شنیدم ,اش ,این جمله ,که هر ,گردیده بود،آرمان ,بود،آرمان شهری ,شهری که

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خلاصه کتاب مبانی اندیشه اسلامی 2 حسن یوسفیان همسفران نمایندگی لویی پاستور دریافت گلچین جدیدتربن ها و بهترین ها تحصیل شادی مطالب اینترنتی به هیچ کس در هیچ کجا دانلودستان greatschool بسیج دانش آموزی شهید فهمیده منطقه شال مطالب اینترنتی